مقاله بررسی خواجه حافظ شيرازي
دسته بندي :
علوم انسانی »
تاریخ و ادبیات
مقاله بررسي خواجه حافظ شيرازي در 19 صفحه ورد قابل ويرايش
خواجه حافظ شيرازي
(وفات سال 791 هجري)
خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازي فرزند بهاء الدين مشهورترين شاعر عارف ايراني كه در قرن هشتم هجري (چهاردهم ميلادي) ميزيسته و يكي از بزرگترين شاعران ايران است كه معروف جهان شده اند.
درباب اين استاد فناناپذير و بي نظير كه او را لسان الغيب و ترجمان الاسرار لقب داده اند اشارتهايي در بسياري از كتابها مانند تذكره الشعراء دولتشاه سمرقندي كه بعد از فوت اوست تا مجمع الفصحا و رياض العارفين تاليف رضاقلي خان هدايت همه مشتمل بر نام و شرح مختصري از حالات وي ميباشد. و ليكن هيچيك از آنها مطالب مفصلي كه جزئيات احوال او را نشان بدهد ندارند. تنها اثر از معاصران حافظ كه مورد توجه و اهميت قرار گرفته مقدمه ايست كه يكي از دوستان حافظ كه جامع اشعار او بوده، موسوم به محمد گلندام، نوشته، وي در آنجا پس از اطناب كلام در ذكر صفات شريفه و محبوبين او نزد خاص و عام و شهرت جهانگيري كه حتي در زمان حيات حاصل كرده و قوافل سخنهاي دلپذيرش از فارس نه تنها بخراسان و آذربايجان بلكه به عراقين و هندوستان رفته چنين مي نويسد:
«اما بواسطه محافظت درس قرآن و ملازمت شغل سلطان و بحث كشاف و مصباح و مطالعة مطالع و مفتاح و تحصيل قوانين ادب، و تحقيق دو اوين عرب، بجمع اشتات غزليات نپرداخت و به تدوين و اثبات ابيات مشغول نشد و مسوداين اوراق اقل انام محمد گلندام عفي الله عنه ماسبق در درس گاه دين پناه مولانا و سيدنا استاد ابوالبشر قوام المله والدين عبدالله اعلي الله درجاته بكرات و مرات كه بمذاكره رفتي در اثنا محاوره گفتي كه اين فرائد فوايد را همه در يك عقد مي بايد كشيد و اين غرر درر را يك سلك مي بايد پيوست، تا قلاده جيد وجود اهل زمان و تميمه و شاح عروسان دوران گردد. و آن جناب حوالت رفع و ترفيع اين بنابر نادرستي روزگار كردي و به عذر اهل عصر عذر آوردي تا در تاريخ سنه احدي و تسعين و سبعمائه (791 هجري) وديعت حيات به موكلان قضا و قدر سپرد.»
اطلاع دقيقي از خانواده حافظ در دست نيست. جد حافظ را شيخ غياث الدين و پدر وي را بعضي بهاء الدين و از اهل كوپاي اصفهان و برخي كمال الدين و از مردم تويسركان نوشته اند. در شغل پدر و اجداد او نيز اختلاف است: رياض العارفين آنان را از علما و فضلا مي داند و تذكرة ميخانه نويسد: شغل پدر او تجارت و صاحب ثروت و مكنت بود. جد حافظ يا پدر وي از مسقط الرأس خود در زمان اتابكان فارس عازم شيراز شد و در آن شهر توطن گزيد. مادر او بگفته عبدالنبي مولف ميخانه از مردم كازرون بود ودر محلة دروازه كازرون شيراز خانه و مسكن داشته. پس از وفات پدر خواجه سه پسر از او بجا ماند كه كوچكترين آنان محمد بود. برادران مدتي باهم زيستند و سپس جدا شدند و فقر و مسكنت بر ايشان مستولي گشت. از دو برادر يكي را حافظ خود بنام «خواجه خليل عادل» مي خواند و شايد «خليل الدين عادل» نام داشته است. حافظ ماده تاريخ ذيل را بياد او گفته:
خلاصه روي هم رفته بهترين و كامل ترين مطالعات محققانه اي كه درباره حافظ بعمل آمده آنچه من اطلاع دارم همانا در كتاب شعر العجم است كه شبلي نعماني بزبان اردو نگاشته و در اين فصل كرارا از آن نقل كرده ايم تصور مي رود بهتر آنست كه بهر صورت از آنچه او گفته در باب تاريخ احوال آن شاعر خلاصه اي ترتيب دهيم كه شامل بعضي حقايق دربارة اوضاع و احوال او و مناسبات وي با معاصرينش نيز ميباشد و از اشعار او هم استنباط ميتوان كرد و نيزبه منابعي كه در تاريخ زندگاني او بزبان فارسي محل مراجعه آن مولف دانشمند بوده است اشاره كنيم. وي در ميان آنها مخصوصا اسامي اين كتب را ذكر ميكند: حبيب السير (رجوع به جز سوم ص 37 متن كتاب شود ) و تذكره ميخانه تاليف عبدالنبي فخرالزمان 1036 هجري- 1626 ميلادي كه در زمان سلطنت جهانگير تاليف شده و متأسفانه بدست نويسنده نرسيده است.
آنچه از حوادث زندگاني شخص او در دست است راجع به عشق او با دختركي به نام شاخ نبات نام گفته اند و اينكه عاقبت او را به عقد مزاوجت خود درآورد دليل استواري در دست نيست و نبايد توقع داشت كه اين گونه جزئيات امور زندگاني را تذكره نويسان ايران نوشته باشند زيرا ايشان راجع به مطالب داخلي شعرا هميشه بكلي سكوت پيشه كرده اند . با همه اين احوال محتمل است كه حافظ داراي عيال و فرزندان متعدد بوده و گمان مي رود كه درين غزل اشاره بوفات زوجه خود كرده باشد:
آن يار كزو خانه ما جاي پري بود
سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود
ليكن در همان غزل نيز هيچگونه تصريح واضحي به انيكه آنرا درباره همسر خود گفته است ندارد. اما راجع به فوت فرزند خود كه بخردسالي مرده است درا ين قطعه صريحا اشاره كرده است :
دلا ديدي كه آن فرزانه فرزند
چه ديد اندر خم اين طاق رنگين
بجاي لوح سيمين در كنارش
فلك بر سر نهادش لوح سنگين.
و نيز محتمل است كه قطعه ذيل اشاره به وفات پسر ديگرش باشد كه در انجا ماده تاريخ وفات او را گفته است:
صباح جمعه بد و سادس ربيع نخست
كه از دلم رخ آن ماهروي شد زائل
بسال هفتصد و شصت و چهار از هجرتگ
چو آب گشت بمن حل حكايت مشكل
دريغ و درد و تاسف كجا دهد سودي
كنون كه عمر به بازيچه رفت بي حاصل
بموجب تذكرة خزانة عامره كه ميرغلامعلي آزاد در سال 1176 هجري (1762 ميلادي) در هندوستان تاليف كرده درشرح حال حافظ ميگويد كه وي را پسري بود موسوم به شاه نعمان كه به هندوستان آ,د و در شهر برهان پور وفات يافت و در اسيرگره مدفون گشت.
مقامات علمي حافظ: آما آنچه راجع به مقامات علمي حافظ ميتوان گفت يكي آنست كه مسلماً به شهادت اشعار ملمع وي كه به دو زبان عربي و فارسي گفته وي را در زبان عرب دستي توانا بوده است علاوه برآنچه كه جامع ديوان وي محمد گلندام بالصراحه بيان كرده كه وي را مطالعات و تحقيقات در علوم ادب و دواوين عرب بوده خود وي نيز گفته:
ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد
لطائف حكما با كتاب قرآني
و نيز از اين شعر ثابت ميشود كه وي قرآن را حفظ داشته است:
نديدم خوشتر از شعر تو حافظ
بقرآني كه اندر سينه داري
همچنان كه مولوي شبلي نعماني اشاره كرده است فرق مابين حافظ با غالب مديحه سرايان بزرگ مانند انوري و ظهير فاريابي و سلمان ساوجي و ديگران آنست كه وي هيچوقت وسايل خوار و فرومايه براي جلب مال و كسب معاش بكار نبرده و نه مانند آنان وقتي كه مدح مؤثر نمي افتاده به هجو سرايي مي پرداخته است. ديگر از خصوصيات حيات وي علاقه قلبي اوست به شيراز موطن وي كه هيچوقت از مدح آب ركناباد و گلگشت مصلي خسته نمي شد و در وصف آنها مي سرود:
بده ساقي مي باقي كه در جنت نخواهي يافت
كنار آب ركناباد و گلگشت مصلي را.